آب، اساسیترین نیاز برای زندگی، در طول تاریخ به عنوان سلاحی برای گرسنگی دادن، بیمار کردن، آواره کردن و نابود کردن جمعیتهای غیرنظامی به کار گرفته شده است. حقوق بینالملل، که طی قرنها جنگ و تأمل توسعه یافته، به صراحت مسموم کردن، تخریب یا ممانعت از دسترسی به منابع آب را ممنوع کرده است. با این حال، در عصر مدرن، ما شاهد یک دولت هستیم – اسرائیل – که به طور مکرر این هنجارها را، هم به صورت تاریخی و هم به صورت سیستماتیک، در جریان استعمار و اشغال سرزمینهای فلسطینی نقض کرده است. از جنگ بیولوژیکی در سال ۱۹۴۸ تا خرابکاری زیرساختی در کرانه باختری و تاکتیکهای محاصره در غزه، استفاده از آب به عنوان سلاح همچنان ویژگی ثابت سیاست صهیونیستی باقی مانده است.
این مقاله تاریخچه استفاده از آب به عنوان سلاح، ممنوعیت آن تحت قوانین بینالمللی، و تکامل تاکتیکهای اسرائیلی از مسمومیت آشکار به سلطه ساختاری را بررسی میکند. همچنین کاوش میکند که چگونه شکست طرحهای انتقامجویانه اولیه یهودیان در اروپا پس از جنگ جهانی دوم به هدایت مجدد خشونت کمک کرد – که در نهایت به حمله طولانی و مداوم به زندگی فلسطینیان از طریق کنترل و تخریب آب منجر شد.
مسموم کردن عمدی منابع آب از مدتها پیش به عنوان عملی شنیع در جنگ محکوم شده است. نمونههای باستانی و قرون وسطایی فراوانند، از ارتشهایی که در محاصره چاهها را با اجساد آلوده میکردند تا استفاده از سموم طبیعی. با تکامل قوانین جنگ، چنین اعمالی از نظر قانونی و اخلاقی غیرقابل تحمل شدند.
تا قرن بیستم، چنین اعمالی به حقوق بینالمللی عرفی تبدیل شده بودند که برای همه دولتها و بازیگران الزامآور بود. با این حال، این هنجارها به سرعت در جریان تأسیس دولت صهیونیستی در فلسطین نقض شدند.
در سال ۱۹۴۸، در جریان ناکبا (آوارگی اجباری بیش از ۷۵۰,۰۰۰ فلسطینی)، شبهنظامیان اسرائیلی و واحدهای علمی عملیات جنگ بیولوژیکی عمدی علیه غیرنظامیان فلسطینی انجام دادند. یکی از واضحترین نمونههای این موضوع مسموم کردن منابع آب با باکتری تیفوئید بود:
این عملیات چندین ماده از مقررات لاهه را که در آن زمان اجرا میشد، نقض کرد و در چارچوب دکترین طرح دالت – استراتژی گستردهتر برای کاهش جمعیت و بازدارندگی – قرار گرفت.
در سال ۱۹۴۵، گروه ناکام – شبکهای از بازماندگان هولوکاست متعهد به انتقام – طرحی برای مسموم کردن منبع آب در شهرهای آلمانی مانند نورنبرگ و مونیخ ریختند. آنها به سیستمهای آب شهری نفوذ کردند و نقشههای دسترسی را به دست آوردند، با قصد کشتن میلیونها نفر با استفاده از آرسنیک. اما این طرح زمانی شکست خورد که مقامات بریتانیایی رهبر آنها را دستگیر کردند و سم به دریا ریخته شد.
ناتوان از دسترسی یا مجازات آلمانیها – که از نظر جغرافیایی دور و از نظر سیاسی محافظتشده بودند – خشم گروه فروکش نکرد. این خشم هدایت مجدد شد. هدفی بسیار در دسترستر و بدون محافظ در نزدیکی بود: مردم فلسطین. همین مردمی بودند که در بسیاری از موارد، در طول هولوکاست و سالهای پیش از آن، به یهودیان پناه داده بودند زمانی که هیچ دولت غربی – از جمله ایالات متحده و بریتانیا – آنها را نپذیرفت، همانطور که در کنفرانس اویان در سال ۱۹۳۸ نشان داده شده است.
تنها سه سال بعد، نیروهای صهیونیستی چاههای فلسطینی را مسموم کردند – نه به عنوان انتقام از هولوکاست، بلکه به عنوان ابزاری برای استعمار و آوارگی. برای توجیه این کار، آنها دروغی ساختند: اینکه فلسطینیها، نه آلمانیها، مسئول هولوکاست بودند.
متداولترین نسخه این دروغ ادعا میکند که مفتی اعظم اورشلیم، حاج امین الحسینی، هولوکاست را “تحریک” کرده یا با هیتلر برنامهریزی کرده است. این ادعا تحت بررسی جدول زمانی تاریخی فرو میریزد، اما همچنان یکی از ارکان اصلی پروپاگاندای اسرائیلی است. حتی امروز، حسابهای هسباره و سیاستمداران اسرائیلی این تحریف را تکرار میکنند و حامیان فلسطین را “اسلامو-نازیها” یا “فلسنازیها” مینامند – وارونگی روایی که برای پاک کردن گناه آلمانیها و توجیه خشونت صهیونیستی علیه فلسطینیها طراحی شده است.
در حالی که حملات بیولوژیکی متوقف شدهاند، استفاده از آب به عنوان سلاح در اشکال موذیتری ادامه یافته است – به ویژه در کرانه باختری، جایی که رژیم اشغال اسرائیل یک سیستم پیچیده از محرومیت ساختاری طراحی کرده است:
این خشونت شهرکنشینان توسط سیاستهای دولتی، به ویژه آنهایی که ریشه در فرمان نظامی ۱۵۸ (۱۹۶۷) دارند، امکانپذیر شده است، که فلسطینیها را ملزم به دریافت مجوز برای هرگونه نصب جدید آب، از جمله جمعآوری آب باران، میکند. مجوزها تقریباً هرگز صادر نمیشوند.
شرکت ملی آب اسرائیل، مکوروت، بر سیستمی نظارت دارد که در آن:
در همین حال، فلسطینیها در کرانه باختری به طور متوسط ۲۰ تا ۵۰ لیتر در روز دریافت میکنند، که بسیار کمتر از حداقل سازمان بهداشت جهانی یعنی ۱۰۰ لیتر است. شهرکها از مزارع آبیاریشده و استخرها لذت میبرند. این کمبود نیست – این برتری است.
در منطقه سی، استخراج بیش از حد توسط اسرائیل از آبخوان کوهستانی باعث خشک شدن یا شور شدن چاههای فلسطینی شده است. در مکانهایی مانند برداله و الاوجا، کشاورزی در حال فروپاشی است. خود زمین در حال مرگ است. این اکوسید است.
حتی آسمان آزاد نیست. بر اساس فرمان نظامی ۱۵۸، جمعآوری آب باران جرمانگاری شده است. مخازنی که بدون مجوز ساخته شدهاند:
این اقدامات کنوانسیون چهارم ژنو، مقررات لاهه (۱۹۰۷) و حق انسانی به آب تحت پیمان بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نقض میکنند. اسرائیلیها حداقل چهار برابر بیشتر از فلسطینیها آب مصرف میکنند.
در غزه، آب نه تنها یک کالا شده است – بلکه سلاحی برای محاصره. از سال ۲۰۰۷، اسرائیل زیرساختهای حیاتی را مسدود کرده یا بمباران کرده است:
تا سال ۲۰۲۵:
وقتی تصاویر کودکان فلسطینی لاغر در اینترنت منتشر میشود، حسابهای هسباره اسرائیلی آنها را به عنوان قربانیان “بیماریهای ژنتیکی” رد میکنند. همان ادعا زمانی توسط نازیها درباره قربانیانی مانند آن فرانک مطرح شد، که نه در اتاق گاز، بلکه از تیفوس، یک بیماری منتقله از طریق آب در برگن-بلزن درگذشت. پژواکها وحشتناک است.
آب همیشه یک سلاح بوده است. اما در پروژه صهیونیستی، به یک دکترین تبدیل شده است – ابزاری برای حذف، مجازات و سلطه. از سال ۱۹۴۸ تا کنون، چاهها مسموم شدهاند، آبخوانها غارت شدهاند و تشنگی جرمانگاری شده است. در غزه، کودکان به دلیل کمبود آب تمیز میمیرند. در کرانه باختری، جوامع کامل مجبور به ترک زمینهای خود میشوند.
و با این حال، حتی زمانی که آبشان دزدیده یا تخریب میشود، فلسطینیها مقصر شناخته میشوند – نه تنها برای مقاومتشان، بلکه برای جنایات دیگران. مردمی که به نجات پناهندگان یهودی از هولوکاست کمک کردند، به بز قربانی آن تبدیل شدهاند – نه به خاطر آنچه کردند، بلکه به این دلیل که در نزدیکی بودند.
استفاده از آب به عنوان سلاح یعنی جنگ علیه خود زندگی. و انتقال تقصیر برای نسلکشی به قربانیان بازماندگان آن، یعنی مسموم کردن حقیقت. اگر قرار است صلح برقرار شود، ابتدا باید عدالت برقرار شود. و عدالت با افشای سلاح، نامگذاری جنایت، و بازگرداندن آب – چه فیزیکی و چه اخلاقی – به کسانی که از آنها دزدیده شده، آغاز میشود.